روشنی زندگی ما

هوش ات رو قربوووووووووووون......

دیشب یه اتفاقی افتاد که دوس داشتم هر چه زودتر بیام و واست بنویسمش از الان میخوای  کاراتو از مامان مخفی کنی ناقلا پسرم ؟ من ؟ من که مامان خوبی برات بودم ؟ نداشتیماااااااا پنهون کاری نداشتیم.... ماجرا اااز اونجا شروع شد که وقتی  بعضی روزا خونه بابام بودیم بابام در حال چای خوردن بود  آیدین قند دلش میخواست و با اشاره به بابام میگفت قند بده و بابام هم چون میدونست که من دعواشون میکنم (به دلیل بی اشتهایی آقازاده و محرومیت از هله و هوله )بهش یواش میگفت اوسسسسسسسس یعنی مامانت نفهمه که من بهت قند میدم( همون حالتی رو در نظر بگیرین که عکسای بیمارستان دارن انگشت اشاره رو بینی ) و منم که باید خودمو میزدم به اون راه و آیدین بدون ه...
22 دی 1390

بهشت یعنی...

برای همسرم مي داني، امروز، درست امروز چند روز است كه ...، مي داني دست خودت نيست، زن كه باشي،حريص مي شوي، حسود مي شوي، به كم قانع نيستي،مي خواهي به تمامي از آن تو باشد، مي خواهي آن عطر مردانه تنها براي تو باشد، تنها تو ببويي، ديوانه ايي و تمام ديوانگي ها را از بَري، مي خواهي شهرزادي باشي تك شهريار، مي خواهي تمامي قصه ها را تنها گوش او گوش باشد. مي داني زن كه باشي بايد صبور باشي،درد بكشي، مدارا كني،بغض خفه ات كند و تو لبخند بر لب داشته باشي، بايد بغض ها را خاك كني. اما مي داني رفيق،زن كه باشي گاهي دلت مي خواهد دختركي باشي عبوس و بهانه گير، گريه كني،فرياد بزني و هر چيزي دَم دستت بود را پرت كني، اشك بريزي بي بهانه،به هر بهانه،...
13 دی 1390

الهی.... شکرت

متشکرمممممممممممممممممم خدا جون بی نهایت متشکرم به اندازه بزرگیت متشکرم به اندازه مهربونیت متشکرم خدای من .... شکرت خدا جون شکرت که الان پسرم در آرامش تموم خوابه ... شکرت که الان من و همسرم در آرامش کنار همیم... شکرت که سیر سیریم.... شکرت که سلامتیم... شکرت .... شکرت.... شکرت..... شکرت.... شکرت....شکرت....            الهی هرگز نگویم دستم بگیر عمریست گرفته ای  رهایم مکن....     ...
13 دی 1390

شیرین زبونیای عسلک

خیلی وقته ننوشتم واست که چه کارهایی میکنی وچیا میگی  اما حالا چند تا از کارهاتو با هم مینویسم تا بدونی چقده شیرینی مادر بت میگم عشق مامان کیه به جا اینکه بزنی به سینه ات میزنی رو شکمت و میگی من و الهی که من به فدای تو عشقم هر چیزی که از دستت قایم میکنیم که خرابش نکنی مثل گوشیهای گرون  کنترل و چیزای دیگه خودت خیلی قشنگ دستاتو باز میکنی و میگی نییییییس یعنی نیست اینقده قشنگ ی  رو ه م کش میدی دقیقا همین جوری که نوشتم راستی آهنگ های مورد علاقه ات مثل ملودی آرش رو  هم که تموم میشه میگی نییییس مدتیه که هر چیزی به دستت میرسه رو با قدرت تمام و با هدف نابودیش پرتش میکنی و تا حالا کلی چیز با ...
11 دی 1390

زن....

زن ها واقعا خيلي موجودات عجيبي هستند. از هنگامي كه خداوند مشغول خلق كردن زن بود. شش روز مي گذشت .... فرشته اي ظاهر شد و عرض كرد: چرا اين همه وقت صرف اين يكي مي فرماييد ؟ خداوند پاسخ داد:دستور كار او را ديده اي ؟ او بايد كاملا" قابل شستشو باشد، اما پلاستيكي نباشد. بايد بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شكر و غذاي شب مانده كار كند. بايد دامني داشته باشد كه همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتي از جايش بلند شد ناپديد شود. قلبي داشته باشد كه بتواند همه دردها را، از زانوي خراشيده گرفته تا قلب شكسته، درمان كند. اين همه كار براي يك روز خيلي زياد است. باشد فردا تمامش بفرماييد . خداوند فرمود:نمي شود !! چيزي نمانده تا كار خلق اين م...
11 دی 1390

این نیز بگذرد...

سلام عروسک قشنگم.... بعد مدتها اومدم و با دل پر...... این روزا خیلی خستم و کلافه...از دست تو و شیطونیات.... از دست بابات و افسردگیاش....اما میدونم این روزا هم بالاخره با تموم سختیشون میگذره اما خدا کنه زودتر بگذره و من کم نیارم.... آیدین خان خودت در جریان خورد و خوراکت هستی که ؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!از اولش با سختی و هزار ادا و اطوار میخوردی اما تازگی ها با هیچ روشی نمیخوری و قفل محکمی به دهنت میزنی به محض دیدن قاشق و البته هر نوع خوردنی به استثنای چوب شور و پاستیل که اینا رو هم مدیون آقای پدر هستیم که یادت داد بخوری و من حرص میخورم و تو اینا رو میخوری.... خیلی خیلی اذیت میشم وقتی غذا نمیخوری آخه حتی شیر هم نمیخوری فقط خدا ...
7 دی 1390
1